- پیش بسته
- آنچه که در مقابل وی مانعی ایجاد کرده باشند، آنچه که راه آنرا بسته باشند، جامه ای که بخش جلو آن بسته باشد جامه ای که قسمت قدامی اش بسته باشد مقابل پیشباز
معنی پیش بسته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در برابر چیزی یا کسی مانع و سدی بر: ایجاد کردن جلو گرفتن راه گرفتن بر: بکوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بد اندیش بست. (سعدی)، مسدود کردن قبل از دیگری تقدم و سبقت درانسداد
تخته ای که جلو دکان دکانداران است و بر آن ترازو و غیره نهند پیشخوان طبله جلو خوان، صندوق پول کسبه و دکانداران، صندوق مانندی بشکل مکعب مستطیل با دیواره ای بسیار کوتاه که قسمت جلو آن مرتفعتر از قسمت خلفی است و آنرا بهنگام پرش از روی خرک زیر پا گذارند، جزوه کش رحل
کبره بسته شوغ بسته ایجاد پینه شده، نرم ظاهر سخت باطن: دلهای پینه بسته ابنای روزگار از ناخن پلنگ کند جوی خون روان. (صائب)
![تصویری از پیش دستی](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/9/7/amd-0039745.jpg)
دست دراز کردن برای انجام دادن کاری، گرفتن چیزی پیش از دیگران، در کاری بر کسی پیشی گرفتن، برای مثال تو پیروزی ار پیش دستی کنی / سرت پست گردد چو سستی کنی (فردوسی - ۷/۲۱۱) ، بشقاب سر سفره، بشقاب خالی که در سر سفره می گذارند تا هر خوراکی را که می خواهند در آن بگذارند و بخورند
флирт , упреждение
Flirten, Vorwegnahme
флірт , попередження
flirt, preempcja
调情 , 优先购买权
flerte, preempção
flirtare, prelazione
coqueteo, coquetería, prevención
flirt, coquetterie, préemption
flirten, voorkeursrecht
การจีบ , การจองล่วงหน้า
menggoda, pendahuluan
مداعبةٌ , لطفٌ , استباقٌ
छेड़छाड़ , पूर्वसूचना
חיזור , זִכוּת קְדִימוּת
ナンパ , 先取
플러팅 , 선점
flört, flörtözlük, öncelik hakkı
uchangamfu, kuzuia mapema
ফ্লার্ট , অগ্রাধিকার
چھیڑ چھاڑ , پیش دستی
بستن عصب بستن وتر عرقوب، بنا نهادن بنیاد گذاردن ساختن: دهد عمارت گیتی بسیل دیده ولی هم از غبار دل ماش پی توان بستن، (مسیح کاشی)